میان آدمهایی که هر کدام از سرزمینی آمدهاند، هیچ کس شعری به زبان مادریاش نمیخواند.
نمیدانم آهنکها و ترانهها جایش را پر کردهاند یا نه، اما من هنوز گاه و بی گاه راه میروم و شعری را بلند میخوانم.
دلواپس شعرها هستم، در همهی زبانها. عاشقی باید که شعری را برای معشوقی از نو بسازد.
نمیدانم آهنکها و ترانهها جایش را پر کردهاند یا نه، اما من هنوز گاه و بی گاه راه میروم و شعری را بلند میخوانم.
دلواپس شعرها هستم، در همهی زبانها. عاشقی باید که شعری را برای معشوقی از نو بسازد.